جدول جو
جدول جو

معنی پیاده گرد - جستجوی لغت در جدول جو

پیاده گرد
(دَ / دِ گَ)
پیاده رو. قسمتی از جانب کوی یا خیابان یا کوچه یا راه که ستور و ارابه و دیگر وسایط نقلیه از آن نگذرد و مخصوص پیادگان باشد. مقابل سواره رو
لغت نامه دهخدا
پیاده گرد
پیاده رو
تصویری از پیاده گرد
تصویر پیاده گرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیاده کردن
تصویر پیاده کردن
پایین آوردن از وسیلۀ نقلیه یا حیوان یا آسانسور و مانند آن ها، از هم باز کردن و بر زمین گذاشتن اجزای ماشین یا دستگاهی برای اصلاح و تعمیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
هر یک از دو طرف خیابان که مردم پیاده از آنجا آمد و شد می کنند، کسی که مسیری را بدون استفاده از وسیلۀ نقلیه طی می کند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ نَ)
پیاده شدن. فرود آمدن از مرکبی،... از چیزی، کوتاه دست شدن از آن. دور ماندن و بی بهره شدن از آن:
ترا دل بر دو خر بینم نهاده
نترسی کز دو خر گردی پیاده.
عطار
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ دُ)
دزد که مرکب و برنشست ندارد: و آن راه مخوف باشد از پیاده دزد و هوای آن سردسیر است و معتدل. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 134)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
فرود آوردن از اسب یا هر مرکب دیگر. ارجال. (منتهی الارب). پیاده گردانیدن. از مرکب بزیر آوردن. پائین آوردن از ستور یا کشتی یا اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ دیگر:
پیاده کند ترک چندان سوار
کز اختر نباشد مر آن را شمار.
فردوسی.
- پیاده را فرزین کردن، او را به آخر صفحۀ شطرنج رسانیدن و بجای آن مهرۀ سواری گرفتن.
- سوارها را پیاده کردن (تعبیر مثلی) ، سخت سلیطه بودن (زن) ، شاهرا از اسپ پیاده میکند، سخت سلیطه و بی شرم است.
، معزول کردن. از کار دور داشتن. برکنار کردن کسی را از شغلی. منعزل ساختن: او را از آن عمل پیاده کردیم، عزل کردیم، جواهر برنشانده را از جای بیرون کردن. بیرون کردن گوهر از نگین. برداشتن نگین انگشتری از نگین دان. نگین از انگشتری باز کردن. از نگین دان بیرون کردن احجار کریمه. فص. (از منتهی الارب) ، جدا کردن اجزاء بهم پیوستۀ ماشین یا دستگاه یا چرخ یا کارخانه یا توپ و امثال آن برای اصلاح و تعمیر یا نشان دادن اجزاء مرکبه و تعلیم کردن. انفصال قطعات. باز کردن اجزاء بهم پیوستۀ آن. مقابل سوار کردن، در اصطلاح معماران و بنایان صورت خارجی دادن یعنی ساختن و بنا کردن نقشه ای را که مهندس و معمار بر کاغذ رسم کرده است. طرحی را که بر کاغذ است در خارج ساختن
لغت نامه دهخدا
پیاده گردیدن از... پیاده شدن از... فرود آمدن از مرکبی، کوتاه دست شدن از چیزی بی بهره ماندن: ترا دل برد و خر بینم نهاده نترسی کز دو خر گردی پیاده. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
هر یکطرف از دو طرف خیابان که مردم پاده از آنجا آمد وشد میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاده کردن
تصویر پیاده کردن
پائین آمدن از مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
دزدی که مرکب ندارد: و آن راه مخوف باشد از پیاده دزد و هوای آن سردسیراست و معتدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
((~. رُ))
قسمی از دو جانب خیابان که محل رفت و آمد عابران پیاده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیاده کردن
تصویر پیاده کردن
تعمیر کردن موتور ماشین، ضرر رساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
الرّصيف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
Pedestrian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
piéton
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
הוֹלֵך רֶגֶל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
پیدل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
পদচারি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
wa miguu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
보행자용
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
歩行者の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
voetganger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
पैदल चलने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
pejalan kaki
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
ทางเดินเท้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
peatonal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
pedonale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
步行的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
pieszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
пішохідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
fußgänger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
пешеходный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیاده رو
تصویر پیاده رو
pedestre
دیکشنری فارسی به پرتغالی